مدح و شهادت مسلم بن عقیل علیهالسلام
شب غریبانه اسیر کوچههای کوفه بود رهسپار خـانهای در ناکجـای کوفه بود خانهها خاموش و درها هم به رویش بسته، وای کوچهگرد خسته آنشب مبتلای کوفه بود عشق مفـقـود الاثـر در سیـنـۀ نامـردها « طوعه» مردِ ابتدا تا انتهای کوفه بود در دلش طوفان بهپا بود از غریبیِ حسین گرچه خود افتاده در موج بلای کوفه بود حکم قـتلش را عبیدالله با خون مُهر زد باعث تکـفـیر او زهـدِ ریـای کوفه بود صبحِ فردا "یا علی" گفت و به قلب فتنه زد شاهـد شـیـدایی او جای جای کوفه بود میهمان لبتشنه زیر بارشِ یکریز سنگ تازه این یک چشمه از مهر و وفای کوفه بود زینت دارالامـاره شد سـرِ مـسـلم، ولی پـیـکـر او پـایـمـال بچـههای کـوفه بود با غریبه هم کسی هرگز چنین ظلمی نکرد وای من! این کی سزای آشنای کوفه بود؟ |